روزانه ها(۸)...(پست24)

سلام! 

چه طورین شما!؟ 

من زیادخوب نیستم!آخه هیچی خوب پیش مره 

چند وقتی بود که پست نذاشته بودم!هیچی واسه نوشتن نبود! 

نه مطلب!نه انگیزه 

میدونین! 

خیلی چیزای کوچیک کوچیک پیش اومدن که راضی نیستم ازشون! 

مثلا اینکه کانون زبان بدترین ساعت افتادم و تو مدارس مشکل پیدا میکنم!دوم اینکه من میرم(ریاضی-فیزیک)اما اکثر دوستام تجربی!از همه دور میشم! 

من میدونم که امقال اصلا خوش نمیگذره! 

البته شایدم بگذره!خدا رو چه دیدی؟! 

 

خوب فعللا همین دیگه! 

 

 

بای تا های

عدالت خدا(4)...(پست۲۳)

سلام ۲باره... 

خوبین!؟ 

خوبم... 

داشتم وب گردی میکردم یهو یاد یه مطلب افتادم گفتم بیام بذارم 

 البته یه نکته:خدا یه نمه مودبانه تر حرف زدها!من به زبون خودم نوشتم 

 

فرشته:خدا ...این چیه ساختی؟چرا  اینقد چکه میکنه؟!  

خدا:ای فرشته ی ابله!اینا که چکه نیس!بهش میگن اشک!  

فرشته:خوب باشه ...اشک...حالا چرا انقد اشک میاد ازش؟!  

خدا:دلش میخواد بیاد!مشکلیه؟!؟!؟!!!!!go away baw 

 

مدتیست که من نچکیدم!شما چطور؟!

روزانه ها(۷)...(پست۲۲)

سلام! 

من خوبه خوبم! 

شمام خوبه خوبین؟؟؟!؟!؟  

مامی صبح رفت مدرسه ثبت نامم کنه! 

وای خدا!!!!!!! 

من نمیخوام 

تابستون تموم  شد!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! 

 

حالا به هرحال! 

تابستون زیاد خوبی نبود!راستش به من که زیاد خوش نگذشت!  

اصلا میدونین چیه... 

خستگیه مدرسه ها از تنم بیرون نرفت!بیشتر خسته شدم! 

 

از یه طرف دیگه... 

واییییییییییییییییییییییییییی... 

پس فردا فاینال زبان دارم 

کلا زندگی چیز باحالیه! 

در عین بیخود بودنش... 

 

 

      فعلا!بدرود!

باران،بارانی کرد(5)...(پست21)

اینجا فقط دل من است که میگوید مخاطبی ندارد
جنگ عشق وعقل من تمامی ندارد.

در این جنگ دل من شکست میخورد

احساسم ترک بر می دارد

چشمانم بارانی میشود وبیخواب

تونیستی ببینی چه دردی است.

هرگز هم نخواهی فهمید... 

 

              

عدالت خدا(۳)...(پست20)

یک شب مردی در خواب دید که با خدا روی شنهای ساحل قدم میزند. و از آنجا تمامی مراحل زندگیش را میدید... 

 

 ناگهان متوجه شد که در مواقع شادی و خوشحالیش همواره دو رد پا روی ساحل است  ...  

جا پای خودش و جای پای خدا.... 

 

 اما در مواقع سختی و ناامیدی فقط یک رد پا بر روی شنها وجود دارد آن مرد با گلایه از خدا پرسید: 

 

 چرا؟ در مواقع شادمانی من با من بودی اما در موقع ناامیدی و رنج مرا تنها گذاشتی؟ 

 

 خداوند پاسخ داد : من هیچگاه تورا تنها نگذاشتم. در موقع رنج و ناامیدی تو، من تو را به دوش گرفته بودم و با خود میبردم ...   

 این جای پای من است تو آ ن موقع روی شانه های من بودی . 

 

 

                                         برگرفته از وبلاگ"گناه کار"      

                                              موجود در لینک دوستان...